سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چند مطلب!!!

جمعه 87 شهریور 29 ساعت 7:37 عصر

مطلب اول: چقدر نورانی ترند!!!

این روزا (ماه مبارک!) هرجا میرم و هر کس رو میبینم نورانیتی تو وجودش میبینم که ................!!!

اما هر چی به خودم نگاه میکنم جز تاریکی و آثار گناه.............(شکلک گریان)

امشب که شب قدر هستش و ضربت خوردن مولا(ع) میرم دنبال نووووووووور شاید بشه!؟

(راستی اینکه همه رو نورانی میبینم یعنی چشم برزخی......بعله.شکلک خنده.)

****************

مطلب دوم:نائب الزیاره پولی!!!

داشتم سخنرانی یکی از علمایی رو که تو کویت منبر میره نگاه میکردم....زیرنویس جالبی دیدم:

"فقط با 10 دینار نائب الزیاره شمااااااا در کربلا و حرم ابالفضل و امام حسین(ع) خواهیم بود"

فردا دیر است هم اکنون با ما تماس بگیرید!

(قوم الظالمین از التماس دعا گفتن مردم هم پول در میارن....بلا به دور!)

****************

مطلب سوم:روضه ی عربی

..... رفته بودم خونه ی پدربزرگم که عرب هستن(واه.واه.واه) منبر داشتن و روضه اونم عربی

خب من کمتر مراسم های اینطوری رو میرم چون اکثرا حزب بازی هستن

ولی اون شب....اون شب بدجوری دلم برای گریه کردن

تنگ شده بود...ای خداااااااا من اشک میخوام!!!

"روضه ی عطش خوند....کلی گریه کردم"

(چون مداح هستم کمتر میشه تو مراسمات گریه کرد چون مجلس از دست میره!!!!)

مطلب چهارم:خوابی که ای کاش تعبیر شود!!!

....نمیدونم کی بود که این خواب رو دیدم فقط همین رو میدونم که بعد از خوندن پست "خواب فلسفی" تو وبلاگ آقا سید محمد انجوی یادم اومد که من هم خوابی دیدم که.........!!!

" داشتیم پا برهنه راه میرفتیم و اشک میریختیم و میخوندیم و سینه میزدیم...کجا!!!؟

شلمچه...وادی عشق...قربانگاه عشاق

دور و برم  رو که نگاه کردم خیلیا رو دیدم که نمیشناختم دختر...پسر...ولی خوب که تماشا کردم

دیدم آقا سید با لباس سفید و بلندی که تو اعتکاف پوشیده بودن

مدیریت این کاروان رو به عهده دارن!!!

(خوابم به اینجا که رسید یهووووووو از خواب پریدم)

مطلب پنجم:التماس دعا!!!!!

اگر یادتان بود و باران گرفت

دعائی بحال بیابان کنید!!!

(این شعر رو از 20:30 یاد گرفتم!!!)

پ.ن: امشب خیلی چیزا مشخص میشه و رقم میخوره ....کربلا رفتن یا نرفتن!؟ کربلائی شدن یا نشدن!؟

شهادت یا.............!!؟ الهی لا تؤدبنی بعقوبتک

دیگه فقط همین!؟

 


نوشته شده توسط : طلبه رضوی

نظرات دیگران [ نظر]