سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به کجا چنین شتابان!!!؟؟؟

شنبه 87 تیر 1 ساعت 2:43 عصر

ـ حاجی!!!

ـ جانم!!!!؟؟؟؟؟؟؟

صدا آشناست،آره خودشه،مسعود..........دلم واسش تنگ شده بود،خیلی وقت بود باهاش ننشسته بودیم که حرف بزنیم چون ناسلامتی من اون روزا مشاور و بهترین دوست و الگو(!!!) و همرازش بودم!!!!

بعد از کلی خوش و بش و البته استفاده کلماتی که اصلا باور نمیکردم از دهن مسعود خارج شده باشن حرفائی ازش شنیدم که نباید....میگفت:

این آخوندا .... به مملکت،به همه دارن بد میکنن و از این حرفائی که این روزا تو کوچه،بازار از دهن مردم نفهم(عامی)زیاد شنیده میشه!!!
ـ رفسنجانی چکاره است که اینهمه پول داره،آخونده دیگه از جهنم هم نمیترسه چون چیزائی رو میدونه که از ما پنهون کردن!!

ـ اصلا حاجی خوب شد دیدمت بیا واسم امام زمان(عج) رو ثابت کن..فکر نکن قبولش ندارم ها (نوچ) فقط میخوام اطمینان پیدا کنم!!!؟؟

ـ خب جوابت رو با استفاده از صحبتهای شاگرد امام صادق(ع) میدم:

یارو اومده بود پیشش و پرسید:ولی الله که شما شیعه ها بهش اعتقاد دارید تو عالم چکاره است(یکی نبود بپرسه چکاره نیست!!!)

شاگرد امام صادق(ع) از طرف میپرسه:چشم داری،باهاش چکار میکنی!!؟؟ خب دارم باهاش میبینم!!!

گوش داری،باهاش چکار میکنی!!؟؟خب دارم باهاش میشنوم!!!!

(به ترتیب تمام اعضا و کارهشون رو میپرسه و در آخر میگه:)

قلب داری،باهاش چکار میکنی!!؟؟ خب قلب خون رو پمپاژ میکنه تا بقیه اعضا بتونن کارشون رو انجام بدن!!!

آهان آفرین،ولی الله هم قلب عالمِ اون باید نفس بکشه که زندگی کردن رو برای ما پمپاژ بکنه!!!

ـ خب حاجی تسلیم!!!قبول،ثابت کردی ولی....................!!!!

بعد از کلی صحبت کردن و البته قانع کردن مسعود(خان)...........اومدم این رو اینجا بگم که ماها(آخوندا)و مبلغین کارهای فرهنگی داریم چکار میکنیم که تک تک داریم جوونائی مثل مسعود رو از دست میدیم و به ناکجاآباد میفرستیم!!!

واقعا مسئول این تغییرات بد توی جامعه و جوونا کیه!!!؟؟

من یا شما!!!؟؟؟

پ.ن: برای خودم و تمامی مبلغین فرهنگی متاسفم که اجازه دادیم جوون هامون اسلام رو در پول جمع کردن رفسنجانی و امامی کاشانی و فلانی و فلانی ببینن،(اونا چیزائی رو میدونن که جوون ترها نمیدونن!!!!!!!!!!!!!!)

همین!!!؟؟؟


نوشته شده توسط : طلبه رضوی

نظرات دیگران [ نظر]


اولین حضور

چهارشنبه 87 خرداد 29 ساعت 6:43 عصر

بسم الله..........

باز هم نوشتن رو شروع میکنم!!!!!!!!!
این بار بی هدف تر از قبل،تنها تر از قبل،دلشکسته تر از قبل!!!!!!!!!!

نمیدونم چی باید بگم یا حتی از کجا فقط دوست دارم بنویسم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

دلتنگیهام داره رو دلم سنگینی میکنن و میترسم........از اینکه این دلتنگیها تبدیل به عقده بشن خیلی میترسم!!!!!!

فقط به این حرف دکتر شریعتی دلگرمم که:

اگر تنهاترین تنهایان شوم،باز هم خدا هست او جانشین تمام نداشتن های من است!!!!

 

 

 

 فعلا همین!!!!!!!!؟؟؟؟


نوشته شده توسط : طلبه رضوی

نظرات دیگران [ نظر]


<      1   2